شما نه جویای افتخار بودید و نه اشکی نه نوای ارگ کلیسا و نه دعا در بالین مرگ یازده سال گذشت، زمان چه زود میگذرد، یازده سال و شما فقط از سلاح تان استفاده کرده بودید مرگ، سوی چشمان پارتیزان را خاموش نمیکند تصاویرتان بر دیوارهای شهر ما آویخته بود با سیاهی ریش نتراشیده و شب تهدیدآمیز موهای آشفته بر اعلامیهای که به لکهای خون میمانست و تلفظ دشوار نامهای تان دست آویزی بود تا راهی برای ترساندن رهگذران بیابند انگار که هیچکس شما را یک فرانسوی نمونه نمیدانست آفیش سرخ ( شعر فرانسوی )
سال ,تان ,یازده ,فرانسوی ,بودید ,دشوار ,یازده سال ,و نه ,تان دست ,خون میمانست ,لکهای خون
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت